قصه من و شما و روستا
خوب یادم هست سالها پیش، عمویم، همه نوههای خانواده را سوار ماشین میکرد و با مادربزرگم به دهی اطراف تهران میبرد. تصویر چشمه بزرگ ده هم، خیلی خوب در ذهنم مانده، به خاطر بید مجنونی که شاخههای بالای سرش با نسیم میرقصیدند؛ هنوز هم گاهی چشمهایم را میبندم و به رازهایی که بید مجنون شاهدش بوده فکر میکنم...